مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
کمی عقل سلیم، اندکی گذشت، قدری خوش خلقی، آن وقت خواهید دید در این دنیا چقدر آسوده و خوشبخت هستید...
منبع: کلوب دات کام
ترجیح میدهم با کفشهایم راه بروم و به خدا فکر کنم
تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم.
دکتر علی شریعتی