گیرم که در باورتان به خاک نشستهام
و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهاتان زخمداراست
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمین پرندهای
پرواز را علامت ممنوع میزنیدبا جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟
گیرم که میزنید
گیرم که میبُرید
گیرم که میکشید
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
"خسرو گلسرخی
درد من حصار برکه نیست.
درد من زیستن با ماهیانی است
که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است. دکتر مصدق
پسر از غایت خودخواهی و کبر |
گفتم آدم نشوی جان پدر