این روزها بساط سخن
از حجاب و حجاب زدگی گرم است و هر کس از هر جا که نشسته اگر دستش به منابع
اسلامی میرسد و چیزی سرش میشود نظریه اسلامی حجاب مطرح میکند و دیگران
که دستشان و عقلشان از این منبع خالی است به نظریه پردازی اجتماعی
میپردازد. جای تعجب نیست که در میان نظریات و اندیشههای انسانهای بزرگی که
سالیان عمر خود را در اسلام و منابع اسلامی گذراندهاند طلاب و روحانیون
تازه پایی یا حتی مذهبیونی که ادعای مذهبی بودن میکنند و برگردنشان وظیفه
مذهبی بودن را احساس میکند نظریات چندان نا آشنا و غریبی در مورد حجاب و
پوشش از منظر اسلام بیرون بیاید و نسبت به مساله حجاب و عفاف اسلامی
رویگردان و به طور کل منکر این جریان شوند. حجاب و پوشش مسالهای است که علاوه بر اینکه در نصوص قرآن و حدیث
اسلامی وجود دارد و بر آن تاکید شده است در میان فرهنگ و زندگی اجتماعی
مردم نیز حضور داشته و دارد. حجاب مسالهای نیست که برای یافتن ضرورت یا
عدم ضرورت آن فقط به نصوص تکیه کرد و از میان کتب آن را پیدا کرد. حجاب
مساله هر روزه و هر لحظه و هر زمان مردم بوده و است. و مساله نیست که تنها
مورد ابتلای این زمان ما باشد. به طور مثال برای پی بردن به مساله حجاب باید زندگی و پوشش مسلمانان
اولیه و علی الخصوص در زمان حکومت اسلامی و مخصوصا در ایران و بیشتر از
همه، زمانی که امام رضا به خراسان آمد مورد بررسی قرار گیرد. زندگی عالمان و متشرعان دینی میتواند زمینه بسیار مناسبی جهت تحقیق در
ضرورت و عدم ضرورت این مساله باشد. ملاقاتهای امامان معصوم و سفرهای
آنها به مناطق مختلف و نحوه برخورد آنان نیز در جای خود با اهمیت است. از همه اینها گذشته با وجود مساله تاریخی به نام حجاب قائل
شدن به عدم ضرورت آن با این پیشینه تاریخی که در هر دوره از تاریخ به وضوح
میتوان یافت بسیار مشکل است. علاوه بر این بررسی مساله حجاب و تاثیر آن بر اجتماع و مملکت اسلامی
بسیار مهم به نظر میرسد. نظریه اسلامی که تاکید فراوانی بر مساله اجتماعی
بودن دین و دین اجتماعی دارد و بسیاری از احکامش را بر اساس حکومت و اجتماع
اسلامی تبیین کرده است اجتماع دینی را از نظر خود بسیار مهم نشان میدهد. اسلام سلامت دین را در سلامت اجتماع میداند و بسیار تلاش میکند تا
جامعه را سالم نگاه دارد و احکامی را نیز برای سالم نگاه داشتن این اجتماع
وضع کرده است و از آنجا که پوشش از ارکان مهمی از اجتماع است میتواند سهم
بسزایی در سلامت این اجتماع از هر گونه سوئی داشته باشد. بنابراین هر موضوع و مسالهای که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به سلامت
جامعه برگردد از نظر عقلی و نقلی برای اسلام مهم خواهد بود و مساله پوشش
مسالهای است که دائما در متن اجتماع وجود دارد و عدم توجه به آن میتواند
تهدیدی برای مدینه فاضلهای که اسلام در نظر دارد باشد. باز هم تاکید اسلام بر سر جامعه است و اصلا برایش مهم نیست که فردی که
در جامعه اسلامی زندگی میکند مسلمان باشد یا نباشد در هر صورت اگر در
جامعه اسلامی که امکان اجرای حدود مهیا است غیر مسلمان نیز زندگی میکند
موظف به اجرای این احکام در سطح جامعه است و اسلام برای این افراد نیز در
صورت تخلف مجازاتی جداگانه و منحصر به خودشان در نظر گرفته است. در مساله پوشش و حجاب که یکی از مسائل اجتماع است چنین رفتار میشده،به
این معنی که مسلمان بودن در اجرای این قانون و حکم اسلامی اهمیتی نداشته
بلکه در مملکت و جامعه مسلمین زندگی کردن ملاک این حکم بوده است.
یک روز که قصد رفتن به بانک را داشتم احساس کردم چیزی را گم
کرده ام. دستم را در جیب خود فرو بردم و با اضطراب به دنبال چک پولهایم
گشتم. ته جیبم پاره بود و چک پولها راه خود را در پیش گرفته بودند و کلی از
من دور شده بودند. حالت روحی من بسیار خراب و بدنم سست شد و زدم زیر گریه.
تنها پولی که روز قبل صاحب کارم به من داده بود به عنوان حقوق و خرج زن و
بچه ام برای یک ماه آینده بود از دستم رفت.
یک روز قبل:
رفتم سر کار و
تا عصر در طلا فروشی شاگردی کردم و عصر صاحب کارم آمد و مغازه را دست
گرفت. وقتی خواستم به خانه برگردم من را صدا زد و چهارصد هزارتومن پول حقوق
ماه پیش را به من داد و من را به خدا سپرد. چند وقت پیش نذر یک امام زاده
کرده بودم که روا شد و باید صد هزارتومن به ضریح شریفش تقدیم می کردم. حقوق
من نزد صاحب کارم سیصد بود که این ماه به من چهارصد داده بود یعنی صد تومن
اضافه بود. خوب من اول فکر کردم که صد تومن اضافه را ببرم به امام زاده
ولی از طمع این صد تومن تا صبح به خودم پیچیدم و فکر کردم.
امروز:
آری
پیش خودم گفتم این پول را نگه می دارم و در آینده نذرم می پردازم. تا
اینکه این اتفاق افتاد و همه پول از دستم رفت.
خودم را در حاله ای از
خشم و غضب خدا تصور کردم و انگار که خداوند داشت سرم فریاد می کشید و من
مثل بچه ای کوچک گریه می کردم.
شب شد و برای نماز به مسجد رفتم. گریان
نماز خواندم و از ته دلم از خدا می خواستم من را ببخشد. خیلی از کرده خود
پشیمان بودم ولی انگار خداوند به حرفهایم اهمیتی نمی داد.
از ترس خدا
جرأت نمی کردم از او بخواهم که پولم را برگرداند.
تا اینکه امام جماعت
مسجد بعد از اتمام نماز بلند شد و چند کلمه ای صحبت کرد.
اینطور شروع
کرد و گفت: یک حدیث قدسی داریم که می فرماید: اگر بندگان من بدانند که
خدایشان چقدر مشتاق ایشان است هر آینه از شوق جان می سپردند.
انگار
تعریف خدا در ذهنم عوض شد و من افکارم صد درجه تغییر کرد. الآن با خدایی
روبرو بودم که آغوشش را باز کرده و می خواهد مرا در آغوش بگیرد و از من
بپرسد چه می خواهی برایت انجام دهم و من ناخداگاه در درونم گفتم نذرم را می
پردازم خرج زن و بچه ام را به من بازگردان.
سخنانم با خداوند مهربان در
دلم تمام نشده بود و اشکهایم خشک نشده بود که شخصی در گوشی به امام جماعت
چیزی گفت.
ایشان هم رو به نمازگذاران کرد و گفت:
آیا کسی از مؤمنین
امروز در خیابان پولی گم کرده است؟
من سر از پا نشناختم و بجای اینکه
بگویم من گم کرده ام بلند زدم زیر گریه!
همه سرشان را به سمت من
برگرداندند. و من با صدای بلند گفتم به ذات مقدسش قسم مهربان تر از او یافت
نمی شود. آن خرج زن و بچه من بوده که امروز آن را گم کردم و خداوند در حق
من لطف نمود و آن را به من بازگرداند.
پس دادن آراء و نشانه ها من آن
پول را از ایشان گرفتم و راهی منزل شدم.
آری خدا ما خدای مهربانیست که
هیچگاه به بندگانش ظلم نمی کند و همیشه با آغوش باز منتظر برگشت بندگانش به
سوی خود است و لطف و کرم خود را بیش از آنچه لیاقت ماست به ما عطا می کند.
سلام دوستان
اعیاد بزرگ شعبانیه، ولادت امام حسین(ع)، ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع)، ولادت امام سجاد (ع) و ولادت حضرت مهدی(عج)، یگانه منجی عالم بشریت، بر همگان مبارک باد.
همیشه شاد و پیروز باشید.
گروه متخصصین خراسان جنوبی