عشق یعنی انتظار و انتظار | عشق یعنی هر چه بینی عکس یار |
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر | عشق یعنی سجدهها با چشم تَر |
عشق یعنی دیده بر در دوختن | عشق یعنی از فراقش سوختن |
عشق یعنی سر به در آویختن | عشق یعنی اشک حسرت ریختن |
عشق یعنی لحظههای ناب ناب | عشق یعنی لحظههای التهاب |
عشق یعنی بنده فرمان شدن | عشق یعنی تا ابد رسوا شدن |
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست | عشق یعنی هر چه در دل آرزوست |
عشق یعنی یک تیمم، یک نماز | عشق یعنی عالمی راز و نیاز |
عشق یعنی یک تبسم، یک نگاه | عشق یعنی تکیهگاه و جان پناه |
عشق یعنی سوختن یا ساختن | عشق یعنی زندگی را باختن |
عشق یعنی همچو من شیدا شدن | عشق یعنی قطره و دریا شدن |
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر | عشق یعنی از رضایش عمر گیر |
عشق یعنی زندگی را بندگی | عشق یعنی بندگی، آزادگی |
از اینجا تا به بیرجند سه گداره
گدار اولش پُر پُر، پُر از نقش و نگاره
گدار دومی مخمل بپوشُم
گدار سومش دی دی، دیدار یاره
* * *
گل زردُم، همه دردُم
ز جفایت شکوه نکردُم
تو بیا تا دور تو گردُم
آه... ای یار جانی جاودانی
دوباره بر نمی گردد دور جوانی
* * *
بیا تا گندم یک خوشه باشیم
یکی شمع و یکی پر پر، پروانه باشیم
یکی موسی شویم اندر مناجات
یکی جارو کش می می، میخانه باشیم