...پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی
میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت.
آهسته آهسته میخزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه دور بود.
سنگپشت (لاک پشت) تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را چون اجباری بر دوش میکشید.
پرندهای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عدل نیست.
کاش پُشتم را این همه سنگین نمیکردی. من هیچگاه نمیرسم. هیچگاه.
و در لاک سنگی خود خزید، به نیت نا امیدی...
خدا سنگپشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُرهای کوچک بود
و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمیرسد !
چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است.
حتی اگر اندکی. و هر بار که میروی، رسیدهای.
و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پارهای از هستی را بر دوش میکشی؛ پارهای از مرا.
خدا سنگپشت را بر زمین گذاشت...
دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور.
سنگپشت به راه افتاد و رفت، حتی اگر اندکی؛ و پارهای از «او» را با عشق بر دوش می کشید...
.....ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و .
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است
دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند
. دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است
دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم
دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند
شگفتانگیزترین آدمها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. میفهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
سعید بیابانکی متن کامل شعر طنزی را که در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب خواند، در اختیار خبرگزاری ها قرار داد. | |
شکر ایزد فنآوری داریم صنعت ذرهپروری داریم از کرامات تیم ملیمان افتخارات کشوری داریم با نود حال میکنیم فقط بس که ایراد داوری داریم وزنهبرداری است ورزش ما چون فقط نان بربری داریم میتوانیم صادرات کنیم بس که جوکهای آذری داریم گشت ارشاد اگر افاقه نکرد صد و ده و کلانتری داریم خواهران از چه زود میرنجید ما که قصد برادری داریم ما برای اثبات اصل حجاب خط تولید روسری داریم این طرف روزنامههای زیاد آن طرف دادگستری داریم! جای شعر درست و درمان هم تا بخواهی دری وری داریم حرفهامان طلاست سی سال است قصد احداث زرگری داریم ما در ایام سال هفده بار آزمون سراسری داریم اجنبی هیچکاک اگر دارد ما جواد شمقدری داریم تا بدانند با بهانه طنز از همه قصد دلبری داریم هم کمال تشکر از دولت هم وزیر ترابری داریم |